for each CUDA Toolkit version in any specific OS there is minimum required driver version
For reference, on linux, the previous CUDA toolkits required the following minimum driver versions:
CUDA 9.2: 396.xx
CUDA 9.1: 387.xx
CUDA 9.0: 384.xx
CUDA 8.0 375.xx (GA2)
CUDA 8.0: 367.4x
CUDA 7.5: 352.xx
CUDA 7.0: 346.xx
CUDA 6.5: 340.xx
CUDA 6.0: 331.xx
CUDA 5.5: 319.xx
CUDA 5.0: 304.xx
CUDA 4.2: 295.41
CUDA 4.1: 285.05.33
CUDA 4.0: 270.41.19
CUDA 3.2: 260.19.26
CUDA 3.1: 256.40
CUDA 3.0: 195.36.15
Nvidia decided to add a table to the release notes in which the driver versions are determined. Here is the link from Nvidia documentation for Cuda version 9.2.88 and here is the screenshot:
references:
nvidia.com Driver Download Page
روزی من ترک موتور با محمدرضا در اتوبان با سرعت 110 کیلومتر در حال حرکت بودیم، ناگهان محمدرضا رو به من کرد و گفت: سعید، میدونی خدا چرا به آدم دو تا چشم داده؟ گفتم نمیدونم، گفت: بخاطر این که اگر سوار موتور بودی و آشغال رفت توی یکی از چشم هات بتونی با اون یکی چشمت مسیرت رو ادامه بدی. من همان جا ترک موتور محمدرضا نعره ها زدم و جامه دریدم.
بابای محمدرضا بعضی موقع ها این شعر رو میخونه
صبحدم رفتم به اطراف چمن
بلبلی با جفت خود گفت این سخن
ما ز سرمای زمستان رسته ایم
دل به امید گلستان بسته ایم
هر دو بودند گرم اندر این سخن
باشه ای آمد ربودش بر دهن
در دهان باشه با سوز و گداز
عمر کوته بین و امید دراز
جمله تاثیر گذاری از سایتی که محمدرضا نشون داد
در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.
خارپشتها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب خود را حفظ کنند .
ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد با اینکه وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی تصمیم گرفتند ازکنارهم دور شوند ولی با این وضع از سرما یخ زده می مردند ازاینرو مجبور بودند برگزینند: یا خارهای دوستان را تحمل کنند و یا نسلشان از روی زمین محو گردد.
دریافتند که باز گردند و گردهم آیند.
آموختند که با زخم های کوچکی که از همزیستی بسیار نزدیک با کسی بوجود می آید کنار بیایند
و زندگی کنند چون گرمای وجود آنها مهمتراست و این چنین توانستند زنده بمانند .
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنانرا تحسین نماید
جمله ای تاثیر گذار از پدر بهنام
حرکت به سوی اهداف بزرگ مثل رانندگی در یک جاده مستقیم و بلنده که انتهای اون معلوم نیست و تا دور دست ها ادامه داره. آدم وقتی ابتدای راه هست و به انتهای جاده نگاه میکنه، میبینه که دو طرف جاده در افق با هم تلاقی پیدا کردند و شاید بترسه و با خودش فکر کنه "این غیر ممکنه که من بتونم با ماشینم از این مسیر باریک عبور کنم" و از حرکت به سمت هدف خودش منصرف بشه. ولی بهنام، هیچ وقت اسیر افکار منفی نشو. مسیرت رو با قدرت ادامه بده تا ببینی چطور افق های روشن در مقابلت پدیدار میشوند و مسیرهایی که به نظرت سخت و صعب العبور می آمدند رو به راحتی پشت سر میگذاری.
سخنان تاثیر گذار بهنام:
یه جایی خونده بودم که In Young Age Try to Learn not to Earn، یعنی در سنین جوانی سعی کنید یاد بگیرید تا اینکه دنبال پول باشید. ولی اگر شخصی که این سخن رو گفته بود ایران زندگی میکرد، حرفش رو جور دیگه ای میگفت: In Young Age Learn How to Earn، یعنی در سنین جوانی یاد بگیرید چگونه پول دربیارید
اعتقادات بهنام:
زندگی ترکیبی از سرمایه ها و محلهایی برای سرمایه گذاری است. اصلی ترین سرمایه هر انسان عمر اوست و در یک نگاه کلی دو موقعیت اصلی سرمایه گذاری حال و آینده انسان است. انسانی موفق خواهد بود که سرمایه خود را به صورت متعادل بین حال و آینده خود تقسیم کند. نه بیخیال از آینده وقت و پول خود را صرف خوشگذرانی کند و نه حال خود را فدای آینده های دور ودراز کند
دنیا کشتزار اراده انسان است. مانند زمین حاصلخیزی که انسان دانه اراده خود را در آن کشت میدهد. بعضی از انسانها در سنین جوانی نگران هستند، آیا دانهای که کاشتهاند رشد میکند و تبدیل به درختی بزرگ و تناور میشود یا خیر. اما بیمورد نگران هستند، زیرا زندگی دنیا بر این اساس بنا شدهاست که انسان را به ارادهای که بر آن ثابت قدم باشد برساند. اما انسان باید نگران مساله دیگری باشد و خطری بزرگتر در زمانی دیگر زندگی انسان را تهدید میکند. زمانی که بذر اراده انسان تبدیل به درختی بزرگ و تناور شود و در آن زمان متوجه شود این درخت که حاصل عمر او است، آن چیزی نبوده که میخواسته. آنگاه باید تبر به دست بگیرد و حاصل زندگی خود را ریشهکن کند یا تا آخر عمر با آن مدارا کند.
نگرانی گروه دیگر این است که کدام دانهی اراده را در زمین بارور زندگیشان بکارند که در پایان کار پشیمان نشوند. آنقدر درگیر این مساله میشوند که هیچگاه ارادهشان بر تصمیمی استوار نمیشود. بهار جوانیشان به خزان پیری میرسد و زمین حاصلخیز عمرشان پر میشود از علف هرز.
پ.ن1: بهنام که نیست، نوشتهها غنای کافی رو پیدا نمیکنند
پ.ن2: گروهی در "جمع صبر کننده"، ارادههایشان را چال میکنند.
درباره این سایت