دنیا کشتزار اراده انسان است. مانند زمین حاصلخیزی که انسان دانه اراده خود را در آن کشت میدهد. بعضی از انسانها در سنین جوانی نگران هستند، آیا دانهای که کاشتهاند رشد میکند و تبدیل به درختی بزرگ و تناور میشود یا خیر. اما بیمورد نگران هستند، زیرا زندگی دنیا بر این اساس بنا شدهاست که انسان را به ارادهای که بر آن ثابت قدم باشد برساند. اما انسان باید نگران مساله دیگری باشد و خطری بزرگتر در زمانی دیگر زندگی انسان را تهدید میکند. زمانی که بذر اراده انسان تبدیل به درختی بزرگ و تناور شود و در آن زمان متوجه شود این درخت که حاصل عمر او است، آن چیزی نبوده که میخواسته. آنگاه باید تبر به دست بگیرد و حاصل زندگی خود را ریشهکن کند یا تا آخر عمر با آن مدارا کند.
نگرانی گروه دیگر این است که کدام دانهی اراده را در زمین بارور زندگیشان بکارند که در پایان کار پشیمان نشوند. آنقدر درگیر این مساله میشوند که هیچگاه ارادهشان بر تصمیمی استوار نمیشود. بهار جوانیشان به خزان پیری میرسد و زمین حاصلخیز عمرشان پر میشود از علف هرز.
پ.ن1: بهنام که نیست، نوشتهها غنای کافی رو پیدا نمیکنند
پ.ن2: گروهی در "جمع صبر کننده"، ارادههایشان را چال میکنند.
درباره این سایت